هر روز با یک شهید؛
شهدا و جانبازان، پرچمداران اسلام در جهان هستند
نسبت به جنگ و جبهه بیاهمیت نباشید و متوجه باشید که ما اکنون پرچمداران اسلام در جهان هستیم و بایستی تاآخریننفس این پرچم را برافراشته نگاه داریم.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «قم فردا» شهید حسن خاکدامن فرزند حسین در تاریخ سیام اسفندماه ۱۳۴۴، در روستای وشنوه از توابع استان قم در یک خانواده مذهبی و متدین دیده به جهان گشود.
او در تاریخ بیست و پنجم تیرماه ۱۳۶۴ از طریق بسیج و سپاه پاسداران به منطقه جنوب اعزام شد و پس از چندی مجاهدت در بیست و پنجم مردادماه ۱۳۶۴ در عملیات عاشورا ۲ در محل چنگوله به درجه رفیع شهادت رسید که پیکر مطهرش در همان منطقه به مدت ۹ سال باقیمانده بود؛ اما پس از سالها چشمانتظاری در گلزار شهدای علی بن جعفر استان قم آرام گرفت.
در ادامه وصیتنامه این شهید والامقام را میخوانید...
«بسم رب الشهداء و الصدقین و به نام خداوند مهربان»
«ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون ویقتلون وعدا علیه حقاً» «توبه 111»
خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده آنها در راه خدا جهاد میکنند که دشمنان دین را به قتل برسانند و یا خود کشته شوند این وعده قطعی است.
برای ملت ما شهادت یک رستگاری است و بچه خردسال و پیرمرد ما آرزوی شهادت میکنند.
حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که رحمان است و رحیم و خالق یکتاست او که زنده میکند و میمیرند و همه ما بازگشتکنندگان بهسوی اوییم.
سلام و درود بر محمد «ص» فرستاده خدا و وصی او حضرت علی ابن ابیطالب «ع» و یازده فرزند معصومش تا حجت ابن الحسن العسگری امامزمان «عج» و نایب بر حقش امام امت بتشکن قرن این محور تودههای مستضعف و مسلمانان جهان.
با سلام و درود بر رزمندگان کفرستیز اسلام سربازان واقعی امامزمان «عج» و با سلام و درود به روان پاک تمامی شهیدان بهخونخفته اسلام آنان که با خون خودشان درخت اسلام را آبیاری میکنند و همچنین با سلام و درود بر جانبازان اسرا و مفقودین و معلولین جنگ تحمیلی عراق و به امید شفای کلیه معلولین انقلاب و جنگ و به امید صبر جزیل و اجر جمیل بر خانوادههایشان و هر چه زودتر باز شدن راه کربلا و آزادی قدس عزیز وصیتنامهام را شروع میکنم.
آن لحظهای که عازم جبهه شدم قلبم رو به آرامش میرفت و در دلم نشانی بود چون توانسته بودم بار دیگر زنجیر دنیا را که بر گردن و پاهایم چون قلادهای سنگینی میکرد پاره کنم.
و بار دیگر خود را در کنار مقربان درگاه الهی یعنی رزمندگان عزیز ببینم و خود نمیدانستم که از شادی جبهه هستم یا از دوری خانواده ولی چون میدانستم که این راه همراه رستگاری است این راهی است که انسان را به معبود خود نزدیک کرده و دوری از هر گناهی نتیجه از جان گذشتن در این راه است. از پدر و مادر و دوستان هم از جان گذشتن در این راه رامی خواهم.
ای پدر مهربان و عزیزم من میدانم که ازدستدادن فرزند بسیار مشکل و دشوار است؛ اما مگر غم ازدستدادن حسین «ع» بر زینب مشکل نبود؟
همانطور که از آقا و سرورم امام حسین درس جهاد و شهادت را آموختم تو هم از خواهر او درس استقامت بگیر؛ من از سرور و سالارم آموختم که انسان نباید در این زندگی نکبتبار غرق شود و منتظر بماند تا مرگ به سراغ او بیاید؛ مگر هر انسانی بیش از یکبار میمیرد؛ اما پس چهبهتر که این مرگ در راه خدا و برای رضای خدا باشد.
بدانید که هدف از جبهه رفتنم هوای نفس و یا فرار از خانواده و درس نبود بلکه هدفم فقط الله و برای رضای خدا بود و به شما خانواده گرامی ام سفارش میکنم که در نمازجمعه و جماعات شرکت فعال داشته باشید و به پشتیبانی صددرصد از امام و تمامی روحانیون اسلام مخصوصاً روحانیت عزیز خودتان ادامه دهید.
از شما برادران و خواهران عزیزم میخواهم که در راه خدا با عوامل منافق و ضد اسلام و هر کجا که به این مملکت اسلامی خیانت میکنند مبارزه کنید و آنان را سرکوب نمایید و همواره گوشبهفرمان امام باشید و حق با ماست و از شهادت باکی نداریم.
و ای امت رنجکشیده و شهیدپرور شما را به خدا قسم میدهم که نسبت به انقلاب و دست آوردهای آن و همچنین نسبت به جنگ و جبهه بی اهمیت نباشید و متوجه باشید که ما اکنون پرچم داران اسلام در جهان هستیم و بایستی تا آخرین نفس این پرچم را بر افراشته نگاه داریم.
آگاه باشید که ولایت فقیه استمرار حرکت انبیاء است و امیدوارم که تا آخرین قطره خونمان به پشتیبانی از امام امت و یاری رزمندگان اسلام و کمک مالی و جانی به جبهههای جنگ ادامه دهید که خداوند با شما ست.
چند کلامی هم با این منافقان از خدا بیخبر و گول خورده رژیم طاغوتی سخن بگویم؛
ای عوامل منافق و آلوده و ای کسانی که خیانت به این انقلاب و خون شهداء کردید، بهتر است کمی فکر کنید و از خواب غفلت بیدار شوید و متوجه کارهای خود شوید و بدانید که خدایی هست و آخرتی هم به کار است پس هر چه زودتر به این ملت انقلابی و جمهوری اسلامی پناه بیاورید که وقتی باقی نمانده است.
با این توطئههای خود هیچ وقت نمیتوانید جمهوری اسلامی و انقلابی را شکست دهید.
به امید طول عمر برای رهبر کبیرمان و پیروزی نهایی لشگریان اسلام بر کفر جهانی و نابودی رژیم بعث عراق و تمامی دشمنان اسلام و عراق همچون آمریکای تجاوز گر و اسرائیل خونخوار.
به امید باز شدن راه کربلای حسینی و آزادی اسرای عزیزمان و هر چه زودتر آزاد شدن قدس عزیزو و شفای تمامی معلولین و مجروحین جنگ تحمیلی سخنم را کوتاه میکنم.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
از عمر ما بکاهو بر عمر او بیفزای
وصیت میکنم به شما پدر و مارد عزیز و خانوادههای گرامی ام؛
از ته دل مرا حلال کنید و ببخشید مخصوصاً شما پدر و مادر عزیزم که خیلی زحمت و رنج برای من کشیدید و من تا کنون نتوانسته ام جبران این همه زحمات شما را بکنم انشاءالله که خداوند به شما خانواده عزیزم صبری جزیل و اجری جمیل عنایت بفرماید.
از قول من از علی آقا برادر گرامی ام حلالیت بطلبید و حمید آقا را هم از جانب من دیده بوسی نمایید و به او بگوییدکه درسش را خوب بخواند تا در آینده فردی بسیار مفید برای این انقلاب باشد و همچنین از خواهران مهربانم شرمنده ام و امیدوارم که به فعالیت خود در راه علم و دانش ادامه دهند.
مخصوصاً اعظم خانم مرا هم حلال کند و باز هم از قول من از خانم بزرگ و عمه خانم و کلیه اقوام و خویشان تک تک حلالیت بطلبید.
در پایان عرضی که به پدرم دارم این است که بعد از شهید شدنم اگر جنازهام آمد در هر کجایی که خواستید مرا به خاک بسپارید.
مقدار یک ماه نماز قضا برایم بخوانید و همچنین یک ماه روزه برایم بگیرید و آن مقدار پولی را هم که دارم واگذار میکنم به خودتان و هر کارش که خواستید بکنید و دیگر عرضی ندارم بجز آرزوی سلامتی و تندرستی برای شما ضمناً آن موتور گازی که دارم میسپارم به خودتان.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
انتهای پیام/
او در تاریخ بیست و پنجم تیرماه ۱۳۶۴ از طریق بسیج و سپاه پاسداران به منطقه جنوب اعزام شد و پس از چندی مجاهدت در بیست و پنجم مردادماه ۱۳۶۴ در عملیات عاشورا ۲ در محل چنگوله به درجه رفیع شهادت رسید که پیکر مطهرش در همان منطقه به مدت ۹ سال باقیمانده بود؛ اما پس از سالها چشمانتظاری در گلزار شهدای علی بن جعفر استان قم آرام گرفت.
در ادامه وصیتنامه این شهید والامقام را میخوانید...
«بسم رب الشهداء و الصدقین و به نام خداوند مهربان»
«ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون ویقتلون وعدا علیه حقاً» «توبه 111»
خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده آنها در راه خدا جهاد میکنند که دشمنان دین را به قتل برسانند و یا خود کشته شوند این وعده قطعی است.
برای ملت ما شهادت یک رستگاری است و بچه خردسال و پیرمرد ما آرزوی شهادت میکنند.
حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که رحمان است و رحیم و خالق یکتاست او که زنده میکند و میمیرند و همه ما بازگشتکنندگان بهسوی اوییم.
سلام و درود بر محمد «ص» فرستاده خدا و وصی او حضرت علی ابن ابیطالب «ع» و یازده فرزند معصومش تا حجت ابن الحسن العسگری امامزمان «عج» و نایب بر حقش امام امت بتشکن قرن این محور تودههای مستضعف و مسلمانان جهان.
با سلام و درود بر رزمندگان کفرستیز اسلام سربازان واقعی امامزمان «عج» و با سلام و درود به روان پاک تمامی شهیدان بهخونخفته اسلام آنان که با خون خودشان درخت اسلام را آبیاری میکنند و همچنین با سلام و درود بر جانبازان اسرا و مفقودین و معلولین جنگ تحمیلی عراق و به امید شفای کلیه معلولین انقلاب و جنگ و به امید صبر جزیل و اجر جمیل بر خانوادههایشان و هر چه زودتر باز شدن راه کربلا و آزادی قدس عزیز وصیتنامهام را شروع میکنم.
آن لحظهای که عازم جبهه شدم قلبم رو به آرامش میرفت و در دلم نشانی بود چون توانسته بودم بار دیگر زنجیر دنیا را که بر گردن و پاهایم چون قلادهای سنگینی میکرد پاره کنم.
و بار دیگر خود را در کنار مقربان درگاه الهی یعنی رزمندگان عزیز ببینم و خود نمیدانستم که از شادی جبهه هستم یا از دوری خانواده ولی چون میدانستم که این راه همراه رستگاری است این راهی است که انسان را به معبود خود نزدیک کرده و دوری از هر گناهی نتیجه از جان گذشتن در این راه است. از پدر و مادر و دوستان هم از جان گذشتن در این راه رامی خواهم.
ای پدر مهربان و عزیزم من میدانم که ازدستدادن فرزند بسیار مشکل و دشوار است؛ اما مگر غم ازدستدادن حسین «ع» بر زینب مشکل نبود؟
همانطور که از آقا و سرورم امام حسین درس جهاد و شهادت را آموختم تو هم از خواهر او درس استقامت بگیر؛ من از سرور و سالارم آموختم که انسان نباید در این زندگی نکبتبار غرق شود و منتظر بماند تا مرگ به سراغ او بیاید؛ مگر هر انسانی بیش از یکبار میمیرد؛ اما پس چهبهتر که این مرگ در راه خدا و برای رضای خدا باشد.
بدانید که هدف از جبهه رفتنم هوای نفس و یا فرار از خانواده و درس نبود بلکه هدفم فقط الله و برای رضای خدا بود و به شما خانواده گرامی ام سفارش میکنم که در نمازجمعه و جماعات شرکت فعال داشته باشید و به پشتیبانی صددرصد از امام و تمامی روحانیون اسلام مخصوصاً روحانیت عزیز خودتان ادامه دهید.
از شما برادران و خواهران عزیزم میخواهم که در راه خدا با عوامل منافق و ضد اسلام و هر کجا که به این مملکت اسلامی خیانت میکنند مبارزه کنید و آنان را سرکوب نمایید و همواره گوشبهفرمان امام باشید و حق با ماست و از شهادت باکی نداریم.
و ای امت رنجکشیده و شهیدپرور شما را به خدا قسم میدهم که نسبت به انقلاب و دست آوردهای آن و همچنین نسبت به جنگ و جبهه بی اهمیت نباشید و متوجه باشید که ما اکنون پرچم داران اسلام در جهان هستیم و بایستی تا آخرین نفس این پرچم را بر افراشته نگاه داریم.
آگاه باشید که ولایت فقیه استمرار حرکت انبیاء است و امیدوارم که تا آخرین قطره خونمان به پشتیبانی از امام امت و یاری رزمندگان اسلام و کمک مالی و جانی به جبهههای جنگ ادامه دهید که خداوند با شما ست.
چند کلامی هم با این منافقان از خدا بیخبر و گول خورده رژیم طاغوتی سخن بگویم؛
ای عوامل منافق و آلوده و ای کسانی که خیانت به این انقلاب و خون شهداء کردید، بهتر است کمی فکر کنید و از خواب غفلت بیدار شوید و متوجه کارهای خود شوید و بدانید که خدایی هست و آخرتی هم به کار است پس هر چه زودتر به این ملت انقلابی و جمهوری اسلامی پناه بیاورید که وقتی باقی نمانده است.
با این توطئههای خود هیچ وقت نمیتوانید جمهوری اسلامی و انقلابی را شکست دهید.
به امید طول عمر برای رهبر کبیرمان و پیروزی نهایی لشگریان اسلام بر کفر جهانی و نابودی رژیم بعث عراق و تمامی دشمنان اسلام و عراق همچون آمریکای تجاوز گر و اسرائیل خونخوار.
به امید باز شدن راه کربلای حسینی و آزادی اسرای عزیزمان و هر چه زودتر آزاد شدن قدس عزیزو و شفای تمامی معلولین و مجروحین جنگ تحمیلی سخنم را کوتاه میکنم.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
از عمر ما بکاهو بر عمر او بیفزای
وصیت میکنم به شما پدر و مارد عزیز و خانوادههای گرامی ام؛
از ته دل مرا حلال کنید و ببخشید مخصوصاً شما پدر و مادر عزیزم که خیلی زحمت و رنج برای من کشیدید و من تا کنون نتوانسته ام جبران این همه زحمات شما را بکنم انشاءالله که خداوند به شما خانواده عزیزم صبری جزیل و اجری جمیل عنایت بفرماید.
از قول من از علی آقا برادر گرامی ام حلالیت بطلبید و حمید آقا را هم از جانب من دیده بوسی نمایید و به او بگوییدکه درسش را خوب بخواند تا در آینده فردی بسیار مفید برای این انقلاب باشد و همچنین از خواهران مهربانم شرمنده ام و امیدوارم که به فعالیت خود در راه علم و دانش ادامه دهند.
مخصوصاً اعظم خانم مرا هم حلال کند و باز هم از قول من از خانم بزرگ و عمه خانم و کلیه اقوام و خویشان تک تک حلالیت بطلبید.
در پایان عرضی که به پدرم دارم این است که بعد از شهید شدنم اگر جنازهام آمد در هر کجایی که خواستید مرا به خاک بسپارید.
مقدار یک ماه نماز قضا برایم بخوانید و همچنین یک ماه روزه برایم بگیرید و آن مقدار پولی را هم که دارم واگذار میکنم به خودتان و هر کارش که خواستید بکنید و دیگر عرضی ندارم بجز آرزوی سلامتی و تندرستی برای شما ضمناً آن موتور گازی که دارم میسپارم به خودتان.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
انتهای پیام/
نظرات شما