چرا تحریمها همیشه شکست میخورند؟
پایگاه اینترنتی «اسپویل آو وار» در مطلبی به بررسی علل شکست ابزار تحریم پرداخت.
در اوایل جنگ اوکراین، بایدن رئیس جمهوری آمریکا در توئیتر خود ابراز خرسندی کرد که به لطف تحریمهای «بی سابقه»، «اقتصاد روسیه در مسیر نصف شدن است» و روبل به «آوار» تبدیل شده است. همه ابزارهای جنگ اقتصادی علیه طرف حمله کننده به اوکراین به کار گرفته شده بود، از مسدود کردن ذخایر بانک مرکزی تا تحریم گربههای روس. امروزه گربهها ممکن است هنوز در خانه باشند، اما روبل در بالاترین سطح هفت ساله خود قرار دارد، نرخ بهره و تورم روسیه رو به کاهش است و تولید صنعتی در حال افزایش است. در همین حال نیروهای روسیه به طور پیوسته در اوکراین پیشروی میکنند.
همه اینها نشان دهنده شکست بسیار بزرگتری برای تحریمها نسبت به شرایط معمول در چنین حملاتی است.
یکی از مقامات وزارت امور خارجه به نام لستور مالوری، در یادداشتی درباره تحریمهای کوبا در سال ۱۹۶۰، هدف از چنین اقداماتی را با صراحت غیرمعمول توصیف کرد. وی نوشت، هدف این بود: «.. ایجاد گرسنگی، ناامیدی و سرنگونی حکومت». بیست سال بعد، اداره اطلاعات سیا این سوابق را مطالعه کرد و به این نتیجه رسید که «تحریمهای اقتصادی... به هیچ یک از اهداف خود نرسیده اند» و علاوه بر این، رژیم را تقویت کرده است.
برای درک اینکه چرا این سلاح اقتصادی به طور مداوم ناکارآمد میشود، باید در مورد ابزار دیگری از اجبار راهبردی که مدت هاست قدرتهای غربی، به ویژه آمریکا را فریب داده است، تامل کرد، ابزاری که به دلایل مشابه سابقه شکست مشابهی از خود نشان داده است.
نیروی هوایی راهبردی، که قادر به تحمیل شکست بر دشمن مستقل، از اقدام زمینی تلقی میشود، برای اولین بار با ایجاد RAF در سال ۱۹۱۸ شکلی نهادی پیدا کرد. جنگ هوایی هشت ساله آمریکا علیه ویتنام یا حملات دقیق با موشکهای هلفایر در افغانستان، نیروی هوایی مستقل پیوسته در ارائه نتایج وعده داده شده، شکست خورده است.
باور نابجا به کارآمدی تحریمها به عنوان یک سلاح، ممکن است تا حدی در آنچه که عموما به عنوان بزرگترین پیروزی آنها شناخته میشود، ردیابی شود، محاصره آلمان توسط انگلیس در جنگ جهانی اول که ظاهرا آلمانیها را به تسلیم واداشت، که «ابزاری بسیار عالی» بود.
به قول کینز، اما همانطور که نورمن استون خاطر نشان کرد کمبود مواد غذایی آلمان تقریبا به طور کامل به سبب سوء مدیریت دولت بود، اگرچه محاصره، طبق معمول، قربانی مناسبی بود.
با این وجود، پس از جنگ، «این داروی مرگبار اقتصادی، صلح آمیز و خاموش»، همانطور که وودرو ویلسون آن را تائید میکرد، جایگاه خود را در زرادخانه کشورهایی که برای استفاده از آن به اندازه کافی قدرتمند بودند، حفظ کرد و در حقوق بین الملل به عنوان سازوکاری برای مقابله با دشمنان سرکش حفظ شد.
همانطور که ظاهرا یک کارنامه نامطلوب بر قدرت و شکوفایی لابی نیروی هوایی تاثیری نگذاشته است، احتمال کمی وجود دارد که نمونه تحریمهای روسیه مانع استقرار همان سلاح شود. تحریم ها، دست کم در آمریکا، اکنون یک پایگاه نهادی محکم در بوروکراسی دارند، در نتیجه به خزانه داری آمریکا اجازه میدهند تا به هزینه وزارت امور خارجه در امور امنیت ملی به یک بازیگر اصلی تبدیل شود، در حالی که دامنه روزافزون آنها ارتش رو به رشدی از وکلا در سراسر بانکها و شرکتها ایجاد کرده است.
البته، با فرض اینکه تحریمها همچنان در برانگیختن «گرسنگی، استیصال، سرنگونی دولت» [در این مورد منظور پوتین است]ادامه داشته باشد، بایدن ممکن است وسوسه شود که به سلاح راهبردی دیگری که مورد بحث قرار گرفت دست یابد.
انتهای پیام/
نظرات شما